یک روز بعد از او...

رفتی و ندیدی که بعد از رفتنت چه شاعرانه عاشق شدم...

یک روز بعد از او...

رفتی و ندیدی که بعد از رفتنت چه شاعرانه عاشق شدم...

محبوب من

محبوب رویاهای من شاپرک ترانه هام


از راه دور با دل خون بهت میگم گلم سلام


من رو به خاطر میاری؟مزاحم همیشگی


اون که با عشق تو رسید به اوج یک دیوونگی


همراه این نامه برات کلی دعا فرستادم


یه شاخه گل چند آرزو به دست تو هدیه دادم


بگو ببینم این روزا وقتت چه جوری میگذره


با کی میری با کی میای من که نیستم خوش میگذره؟


حلقه ی یادگاریمون بگو تو دستته هنوز؟؟؟


مثل قدیما میشینی چشم انتظارم شب و روز؟


جواب بده دوسم داری هنوز بهم فکر میکنی؟


زیبا نیاد اون روزی که یکم از عشقت کم کنی


ای وای خدا نمیدونم چرا یهو دلم گرفت


یه بغض تلخ و لعنتی راه گلومو باز گرفت


از تو چه پنهون گل من یه فکر بد تو ذهنمه


دلشوره ای عجیب و زشت مدام توی قلبمه


همش دارم فکر میکنم که دیگه دوستم نداری 


برای عشق و عاشقی یه فکرای تازه داری


خدا کنه که فکر من غلط باشه دروغ باشه


زیبای رویاهای من همیشه مال من باشه...

بیا و با من باش

تو را من دوست میدارم همان قدری که رویا را


تو را میخواهمت زیبا به قدری که خدایم را


به یاد تو گذشتم از همه دیروز و فرداها


بیا برگرد با من باش تو را جان شقایق ها


منم لیلیِ شبگردِ پریشان نگاه تو


بیا لطفی کن و گاهی برای دل مجنون شو


خدا میداند و نرگس که من دلواپست بودم


تمام طول سالم را به راهت منتظر بودم


ندیدی که همه شبها به یادت ذکر میگفتم


و هنگام طلوع نور برایت شعر میگفتم


تو که هرلحظه میدیدی مسیر اشکهایم را


چرا رفتی و نشنیدی صدای زجه هایم را


صدایت خاطره ساز است ای معیار زیبایی


چرا من را رها کردی میان مردم آزاری


تو که رفتی نگاه من به دور از خاطرت پژمرد


و آن گلدان زیبا هم تو را بویید و کم کم مُرد


قسم به عشق پاکی که میان دستمان رویید


به آن احساس نابی که درون قلبمان جوشید


بیا برگرد با من باش تورا جان شقایق ها


دگر وقت کمی مانده به مرگ شوم رویاها...



آرزو

نمیدونم به کی بگم حرفای توی دلمو 


با کی آخه قسمت کنم رویای نیمه شبمو


کی میتونه تو غصه ها تا قصه ها باهام بیاد


کی میتونه تو جاده ی سیاهی ها همرام بیاد


کی میتونه شب تا سحر برام لالایی بخونه


تا آخر دنیای من عاشق باشه یار بمونه


فکر میکنین پیدا بشه اون که فقط مال منه


شادیش غمش خوب و بدش تموم حرفاش با منه


یعنی میشه یکی بیاد که همیشه پیشم باشه


وقتیم که نمیتونه فکرش فقط رو من باشه


خدا جونم میشه منم مثه تموم لیلی ها


مجنونمو پیدا کنم بریم پیش اقاقی ها


خدا میشه از قصه مون جدایی رو خط بزنی


دوری,سفر,خیانتو خیلی شدید حَد بزنی


کاشکی بشه باهم بریم یه جای خیلی خیلی دور


یه جایی که نصفه شبم ماهو بشه دیدش تو نور


غیر از من و یارم خدا هیچ کسی اونجا نباشه


تا که برای هیچ کدوم عشق جدید پیدا نشه


سر بذارم رو شونه هاش آرامش و پیدا کنم 


برای شادی دلش خدا خدا خدا کنم


خدا یه وقت یادت نره عشقمو پیداش بکنی


برای قلب کوچیکم آماده ی راهش کنی


قرار ما یه روز سرد پشت درخت آرزو


یه سیب سرخ تو دست من یه رازقی به دست اون....



خدا کمک کن...

خدا جونم دوسش دارم بهم بگو چیکار کنم


خدا جلو درو ببین؟داره میره تا دق کنم


خدا امیدم به توء کاری بکن تا که نره


توی دلش بنداز یکی اینجا نگاهش به دره


خدا فقط کار توء برگشتن رویای من


تو تنها حس مشترک بین منو دنیای من


ای وای قدم هاشو ببین دارن به تندی رد میشن


هر لحظه از چشمای من دارن به سرعت دور میشن


یالا خدا کاری بکن قلبم داره کند میشه


نبض نفسهامو ببین انگار داره کمتر میشه


من میمیرم بدون اون آخه داره کجا میره


نمیگه دل شور میزنه,فکرم تا کجاها میره؟


خدا نکنه عشق من جای دیگه اسیر شده


از عشق رویایی من نکنه دیگه سیر شده


من دیگه طاقت ندارم خدا تو یه چیزی بگو


حرفاش قبوله ای خدا هرچی که اون میخواد,بگو


بهش بگو دیگه شبا چشم انتظارش نمیشم


هرجا که دوست داره بره من سدّ راهش نمیشم


ماه رو قبولش نداره؟واسش ستاره میچینم


حالا که مریم نمیخواد واسش شقایق میچینم


هیچ جا نمیگم باهمیم شایدم اینجور بهتره


براش لالایی نمیگم اینجوری خوابش میبره؟


هرچیزی که بگه قبول فقط اون از اینجا نره


رفتن اون برای من حکم نفس آخره...

چرا دیدمش...

خدا چرا دیدم اونو,اون که نگاش رو من نبود


دل رو چرا دادم به اون آخه دلش با من نبود


از لحظه ای که دیدمش دنیام یه رنگ تازه شد


تو دفتر روزای من اومد یه برگ تازه شد


من که برای دیدنش دل رو به دریا میزدم


میترسیدم اما شبا به جاده ها تن میزدم


اما خدا چرا ندید اشکای نیمه شبمو


میون یادگاریاش هق هق و جون دادنمو


اون روز توی خیابونا پرسه زنون میرفتمو


با یاد لحظه های اون تو رویاها میرفتمو


چشمام یهو افتاد به اون انگار با یار تازه بود


حلقه ی عشق من خدا,به دست اون اندازه بود


رفتم جلو ببینمش با کلی بغض توی گلوم


من رو که دید لبخندی زد یعنی برو اینجا نمون


صداش زدم گفتم آهای عشق پر از ریای من


کجا میری وایسا ببین شکستن غرور من


بی معرفت اون حلقه رو با کلی عشق بهت دادم


واسه یه لحظه بودنت رگهام رو من هدیه دادم


عاشق شدی خب حرفی نیست برو تو راه عاشقیت


دعای من پشت سرت خوشبخت بشی تو زندگیت


اما کاش اول بی وفا میومدی خدافظی 


برای ترک عشق من داری دلیل و منطقی؟


دیگه برو هیچی نگو حتی خداحافظ نگو


فقط یه خواهشی دارم تورو خدامون نه نگو


وقتی شنیدی از همه که عاشق زار تو مُرد


ادای عشق و درآری بگی عزیزم چرا مُرد...

یه نامه ی کوچولو

میگم سلام زیبای من میخوام بهت نامه بدم


بین خطوط دفترم به عشقت اندازه بدم


میگم بیا کنارمو تا آخرش پیشم بمون


آره بیا تا من بهت یه دنیا افسانه بدم


گل منی بیا با من به شهر رویاها بریم


میخوام که با نگام بهت عشق بی اندازه بدم


گلدون دوست داشتنیمو که همیشه رو طاقچه بود


هدیه ی روز عاشقی به دست پرمهرت بدم


تو آخرین بیت غزل میخوام که با اجازتون


یه دونه حلقه یادگار برای عشقمون بدم...

سال نو مبارک

عزیز دلم...


زمستان که بود,


خیلی سرد بودی...


راحت بگویم؟؟؟


یخ کرده بودی.


اما میدانم بهار که بیاید یخ های دلت آب میشوند...


دوباره عاشقم میشوی...



سال نو مبارک...